ماه را به هیچکس نمی دهم

دلم گم کرده راهش را و چشمانم نگاهش را,شبیه آسمانی که شبی گم کرده ماهش را..

 

اجازه هست شاکی بشم؟

بگم دلم تنگه واست؟

بگم چرا نیستی دیگه؟

باز من شدم اون یار بد؟

اگه بخوام بازم بگم:دوست دارم...دوست دارم...؟

باز منو دعوا میکنی؟

بازم میگی برو بسه؟

دلت شده ازم خسته؟

اگه بگم همش تویی تو ذهن من

میبینمت من دم به دم..دلواپسم ..دلواپسم؟

بازم منو پس میزنی؟

تیشه به ریشم میزنی؟

اگه فقط یکم...

یکم بخوام نگات کنم

یکم بخوام این دلمو با دیدنت سیراب کنم

باز روتو بر می گردونی؟

من چی بخوام؟

من چی بگم؟

تا بد نشم تو چشمه تو؟

بازم بشم اون دختر شیرین عاشق ماله تو؟

اصلا بذار هیچی نگم من یار بد  من یار بد.

 

تاريخ پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:,سـاعت 22:14 نويسنده نیلوفر| |

ananazi&sajjad